پرهيز از افراط و تفريط:
امام زمام (عج) در توقيعي مي فرمايند:
«تقوا پيشه کنيد، تسليم ما باشيد و کار را به ما واگذاريد که بر ماست شما را از سرچشمه سيراب بيرون آوريم چنانکه بردن شما به سرچشمه از سوي ما بود ... به سمت راست ميل نکنيد و به سوي چپ نيز منحرف نشويد.» (1)
توجه به آن حضرت همراه با محبت
امام زمان (ع) در توقيع شريفي خطاب به شيعيان مي فرمايند: «توجه خود را همراه با محبت و دوستي به سوي ما قرار دهيد و در مسير دستورات روشن و قطعي دين حرکت کنيد که همانا من براي شما خيرخواهي مي کنم و خداوند گواه است بر من و شما و اگر نبود علاقه ما به نيکو بودن شما و رحمت و مهربانيمان بر شما، به سخن گفتن با شما نمي پرداختيم.»(2)
ولايت حضرت علي (ع)
در تشرف مرحوم علي بغدادي (ره) در مسير کاظمين، ايشان پرسش هايي را از محضر امام زمان (ع) مي پرسد از جمله مي گويد:
پرسيدم: «روزي نزد مرحوم شيخ عبدالرزاق که مدرس حوزه بود، رفتم. شنيدم که بر روي منبر مي گفت: کسي که در طول عمر خود روزها روزه باشد و شب ها را به عبادت به سر برد و چهل حج عمره بجاي بجاي آورد و در ميان صفا و مروه بميرد ولي از دوستداران و محبان و مواليان اميرالمؤمنين (ع) نباشد براي او چيزي محسوب نمي شود.» امام زمان (ع) فرمودند: «آري والله براي او چيزي نيست.»
توسل به حضرت زينب (ع) جهت تعجيل در فرج
در تشرف آقا شيخ حسن سامرايي (ره) در سرداب مقدس، حضرت فرمودند: «به شيعيان و دوستان ما بگوييد که خدا را قسم دهند به حق عمه ام حضرت زينب (ع) که فرج مرا نزديک گرداند.» (3)
عرضه اعمال به محضر مقدس امام زمان (عج)
در تشرف مرحوم شيخ محمد طاهر نجفي (ره) خادم مسجد کوفه، حضرت مي فرمايند: «آيا ما شما را هر روز رعايت نمي کنيم؟ آيا اعمال شما بر ما عرضه نمي شود؟»
شيعيان چرا ما را نمي خواهند؟!
مرحوم حاج محمد علي فشندي تهراني (ره) مي گويد که در مسجد جمکران سيدي نوراني را ديدم، با خود گفتم اين سيد در اين هواي گرم تابستاني از راه رسيده و تشنه است ظرف آبي به دست او دادم تا بنوشد و گفتم: آقا! شما از خدا بخواهيد تا فرج امام زمان (ع) نزديک گردد. حضرت فرمودند: «شيعيان ما به اندازه آب خوردني ما را نمي خواهند. اگر بخواهند و دعا کنند فرج ما مي رسد.»
اخلاص در عمل
يکي از علماي بزرگ اصفهاني مي گويد: «شبي در عالم رؤيا امام زمان (ع) را ديدم. به ايشان عرض کردم چه کنم که به شما نزديک شوم؟» فرمودند: «عملت را عمل امام زمان (ع) قرار بده.» من به ذهنم رسيد که يعني در مورد هر کاري ببين اگر امام زمان (ع) اين کار را مي کند تو هم انجام بده. پرسيدم: «چه کنم که در اين امر موفق باشم؟!» فرمود: «الاخلاص في العمل؛ يعني، در کارهاي خود اخلاص داشته باش.»(4)
بردباري و شکيبايي
در تشرف مرحوم سيد کريم پينه دوز (ره) از اخيار تهران که در خانه اجاره اي زندگي مي کرده است و با پايان يافتن مدت اجاره دچار رنج و زحمت مي گردد ضمن اينکه به او بشارت مي دهند، نگران نباشيد منزل درست مي شود مي فرمايند: «دوستان ما بايد در فراز و نشيب ها شکيبا و بردبار باشند.»(5)
تحصيل معارف اهل بيت (ع)
مرحوم آيت الله ميرزا مهدي اصفهاني (ره) که سال ها در نجف اشرف نزد علماي بزرگ دانش آموخته بود و اجازه اجتهاد از مرحوم آيت الله ناييني (ره) داشت و به دنبال درک حقايق، مباحث فلسفه را نزد استادان فن تا بالاترين رتبه خوانده بود؛ مي گويد: «ديدم دلم آرام نگرفته و به درک حقايق عالم توفيق نيافته ام. رو به عرفان آوردن و مدتي از محضر استاد عارفان و سالکان آقا سيد احمد کربلايي (ره) استفاده مي کردم تا از نظر ايشان به حد کمال قطبيت و فناء في الله رسيدم. اما ديدم اين مطالب و اين رفتارها با ظواهر قرآن و سخنان اهل بيت عليهم السلام موافق نيست و به آرامش و اطمينان قلب نرسيده بودم.» مرحوم ميرزا مهدي اصفهاني (ره) تنها راه نجات را در توسل به پيشگاه حضرت مهدي (ع) مي بيند، به همين جهت مي گويد: «خود را از بافته هاي فلاسفه و افکار عرفان خالي کردم و با کمال اخلاص و توبه به آن حضرت توسل پيدا کردم. روزي در وادي السلام نزد قبر حضرت هود و صالح عليهماالسلام در حال تضرع و توسل بودن که حضرت صاحب الزمان (عج) را مشاهده کردم.» ايشان فرمودند: «طَلَبُ المَعارِفِ مِن غَيرِ طَريقِنا اَهل البيت مُساوِقَّ لِلأنکارنا و قَد اَقامني الله و انا الحُجّه بنُ الحسن؛ يعني، جست و جوي معارف و شناخت طريق از غير مسير ما اهل بيت طهارت مساوي است با انکار ما و همانا خداوند مرا براي هدايت بشر برپا داشته است و من حجه بن الحسن هستم.» مرحوم اصفهاني (ره) مي گويد: «پس از آن از فلسفه و عرفان بيزاري جستم و تمامي نوشته هاي خود را در اين موارد به رودخانه ريختم و به سوي قرآن و احاديث پيامبر (ص) روي آوردم.»
کمک به مردم
در توقيعي شريف، به مرحوم آيت الله العظمي حاج سيد ابوالحسن اصفهاني (ره) دستور دادند: «اُرخِص نَفسَک وَ اَقبِل مجلِسَک فِي الدِّهليز واقضِ النّاس نحن نَنصُرکُ؛ يعني، خودت را براي مردم ارزان کن! و در دسترس همه قرار بده و محل نشستن خود را در دهليز خانه ات قرار بده تا مردم سريع و آسان با تو ارتباط داشته باشند و حاجت هاي مردم را برآورد، ما ياريت مي کنيم.»(6)
توجه به پدر و مادر
در احوالات يکي از محبان و شيعيان آمده که پدر پيري داشت و بسيار به او خدمت مي کرد. ايشان شب هاي چهارشنبه به مسجد سهله مي رفت اما پس از مدتي اين کار را ترک نمود. دليل آن را پرسيدند، گفت چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله رفتم در شب آخر نزديک مغرب تنها به مسجد سهله مي رفتم عرب بياباني را ديدم سوار بر اسب که سه بار به من فرمود: «از پدرت مراقبت کن.» من فهمديم که امام زمان (ع) راضي نيستند من پدرم را بگذرام و به مسجد سهله بروم.(7)
توسل به قمر بني هاشم (ع)
از مرحوم آيت الله مرعشي نجفي (ره) نقل شده است که يکي از علماي نجف اشرف که به قم آمده بود مي گفت: «مدتي براي رفع مشکلي به مسجد جمکران مي رفتم و نتيجه نمي گرفتم روزي هنگام نماز دلم شکست و عرض کردم مولا جان! آيا بد نيست با وجود امام معصوم (ع) به علمدار کربلا قمر بني هاشم (ع) متوسل شوم و او را در نزد خدا شفيع قرار دهم؟!» در حالتي ميان خواب و بيداري امام زمان (ع) فرمودند: «نه تنها بد نيست و ناراحت نمي شوم بلکه شما را راهنمايي مي کنم که چون خواستي از حضرت ابوالفضل العباس (ع) حاجت بخواهي اين چنين بگو: يا أبالغوث ادرکني.»(8)
احترام به قرآن
در تشرفي که براي مرحوم حاج شيخ محمدحسن مولوي قندهاري در حرم مطهر ابوالفضل العباس (ع) روي داده است ايشان مي گويد ديدم قرآني روي زمين بر سر راه افتاده است به من فرمودند: «هوشيار باش و به قرآن احترام کن. من خم شم و قرآن را برداشتم و بوسيدم و در قفسه گذاشتم.»(9)
خدمت به محرومان
آقاي محمد علي برهاني مي گويد در خرداد 1358 هـ.ق براي رسيدگي به مردم محروم منطقه فريدن رفته بودم. هنگام بازگشت ماشين خراب شد و در بيابان تنها ماندم. ديدم چاره حز توسل به مولايم حضرت صاحب الزمان (ع) نيست، به آن حضرت متوسل شدن و گفتم: «يا اباصالح المهدي! ادرکني.» ناگهان وجود مبارک امام زمان (ع) تشريف آوردند و ضمن بشارت به آمدن وسيله نقليه فرمود: «ما هم اينجا رفت و آمد مي کنيم. شما هم خيلي مأجوريد چون خدمت به محرومين مي کنيد. و اين روش جدّم حضرت علي (ع) است. تا مي توانيد در حدّ تمکّن به اين طبقه خدمت کنيد و دست از اين کار بر نداريد که کار خوبي است.»(10)
روضه حضرت ابوالفضل (ع)
در تشرّف آقاي محمد علي فشندي تهراني (ره) پس از اينکه نماز امام حسين (ع) در شب هشتم ذيحجه را به او ياد مي دهند حاج محمد علي مي پرسد: «فردا شب امام زمان (ع) در چادرهاي حجاج مي آيد و به آنان نظر دارد؟» فرمود: «در چادر شما مي آيند چون فردا شب مصيبت عموريم حضرت ابوالفضل (ع) در آن خوانده مي شود.»(11)
ايران شيعه، خانه ماست
مرحوم آيت الله ميرزا محمد حسن نائيني (ره) در دوران جنگ جهاني اول و اشغال ايران توسط قواي انگليس و روس خيلي نگران بودند از اين که کشور دوستداران امام زمان (ع) از بين برود و سقوط کند. شبي به امام عصر (ع) متوسل مي شود و در خواب مي بيند ديواري است به شکل نقشه ايران که شکست برداشته و خم شده است و در زير اين ديوار تعدادي زن و بچه نشسته اند و ديوار دارد روي سر آنها خراب مي شود. مرحوم نائيني چون اين صحنه را مي بيند بسيار نگران مي شود و فرياد مي زند: «خدايا، اين وضع به کجا خواهد انجاميد؟» در همين حال مي بيند حضرت ولي عصر (ع) تشريف آوردند و با دست مبارکشان ديوار را که در حال افتادن بود گرفتند و بلند کردند و دوباره سر جايش قرار دادند و فرمودند: «اينجا (ايران شيعه)، خانه ما است. مي شکند، خم مي شود، خطر است ولي ما نمي گذاريم سقوط کند ما نگهش مي داريم.»(12)
مواظبت بر قرائت و خواندن قرآن
در تشرّف شيخ محمد حسن مازندراني که به بيماري سل مبتلا بوده است او را شفا مي دهند و به او مي فرمايند: «بر ت باد به مواظبت بر قرائت قرآن.» (13)
پی نوشتها :
(1) بحارالانوار ، ج 52 ، ص179
(2) بحارالانوار ، ج53، ص179
(3) شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج 1 ، ص 251-184
(4) شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج 1 ، ص 261
(5) کرامات العالمین ،ص118
(6) شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج 6، ص198
(7) نجم الثاقب ، ص 284
(8) توجهات حضرت ولی عصر ، ص 160
(9) ملاقات با امام زمان (عج) ، 330
(10)شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج 1 ، ص 113
(11)شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج 1 ، ص 149
(12)ملاقات با امام عصر (عج) ، ص 137
(13)برکات حضرت ولی عصر (عج) ، 306
مختصری از زندگینامه امام هادی(ع)
زندگى ابو الحسن على الهادى ابن محمد الجواد ابن على الرضا ابن موسى الكاظم ابن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن على زین العابدین بن الحسین بن على بن ابى طالب علیهم السلام.
شیخ در مصباح مىنویسد: روایتشده است كه حضرت ابو الحسن على بن محمد عسكرى (ع) در روز 27 ذى حجه به دنیا آمد. سپس وى مىگوید: ابن عیاش گفته است: میلاد ابو الحسن ثالث روز دوم رجب بوده است. همچنین وى تولد آن حضرت را روز پنجم هم ذكر كرده است. شیخ گوید: ابراهیم بن هاشم قمى گفته است: ابو الحسن عسكرى (ع) در روز سه شنبه سیزدهم رجب از سال 214 هجرى دیده به دنیا گشود».
كلینى در كافى نویسد: آن حضرت در نیمه ذى حجه از سال 212 به دنیا آمد. البته برخى نیز روایت كردهاند كه تولد آن حضرت در ماه رجب و در سال 214 بوده است. در كشف الغمة نیز گفته شده است كه آن حضرت در روز جمعه پا به دنیا گذارد.
شیخ مفید گوید: «محل تولد آن حضرت در صریا، یكى از قراى مدینه بود».
نگارنده: در بسیارى از نسخ جاى ولادت آن حضرت را همین قریه و با همین املا نوشتهاند و در برخى از نسخ ضبط آن به صورت«صربا» بوده است. البته نام چنین محلى نه در معجم البلدان و نه در هیچ یك از كتب لغت ذكر نشده است. تنها ابن شهر آشوب در مناقب، در بخش الجلاء و الشفاء، گفته است: صریا قریهاى است كه موسى بن جعفر آن را به فاصله سه میلى از شهر مدینه بنا كرده است.
امام هادى (ع) به قولى در بیست و پنجم جمادى الاخره و به قول دیگر، در سوم رجب و به دیگر قول در روز دوشنبه بیست و هفتم جمادى الاخره در نیمه روز و در سال 254 هجرى، در شهر سامراء دیده از جهان فروبست. آن حضرت در روزگار خلافت معتز وفات یافت و بنابراین، عمر آن حضرت اندكى كمتر از چهل سال یا 41 سال و شش و یا هفت ماه بوده است. از این مدت، شش سال و پنج ماه با پدرش و 33 سال و چند ماه، به قولى نه ماه، پس از وى زیسته كه این مدت را دوران امامت و خلافت آن حضرت محسوب كردهاند. آن امام (ع) دنباله خلافت معتصم و سپس خلافت واثق ، متوكل ، منتصر ، مستعین و معتز را درك كرد و در پایان حكومت معتمد، به شهادت رسید.
مدت اقامت آن حضرت در سر من راى، بیست سال و چند ماه بود و پس از وفات، در خانهاش واقع در سر من راى به خاك سپرده شد.
مادر آن حضرت
مادر آن حضرت كنیزى بود به نام سمانه مغربیه. و در مناقب است كه مادرش معروف به سیده ام الفضل بود.
كنیه آن حضرت
كنیه وى ابو الحسن بود. برخى نیز وى را ابو الحسن ثالث مىخواندند.
لقب آن حضرت
ابن طلحه گوید: القاب آن حضرت عبارت بودند از: ناصح، متوكل، فتاح، نقى، مرتضى و مشهورترین القاب وى متوكل بود. اما آن حضرت این لقب را مخفى مىكرد و به اصحابش مىفرمود از یاد كردن وى با این لقب بپرهیزند. زیرا متوكل، لقب خلیفه عباسى بود.
نگارنده: همچنین آن حضرت به دو لقب هادى و نقى نیز شهرت داشت.
در مناقب در این باره آمده است: القاب آن حضرت عبارت بودند از: نجیب، مرتضى، هادى، نقى، عالم، فقیه، امین، مؤتمن، طیب و عسكرى. وى معروف به عسكرى بود و خود و فرزند بزرگوارش به عسكریین معروفیت دارند. شیخ صدوق در علل الشرایع و معانى الاخبار گوید: از استادان خود رضى الله عنهم، شنیدم كه مىگفتند: محلهاى كه على بن محمد و حسن بن على علیهما السلام در آن در سر من راى ساكن بودند، عسكر نامیده مىشد از این رو به هر یك از این دو امام عسكرى گفته مىشود».
در نساب سمعانى است كه عسكرى منسوب به عسكر در سر من راى است. سر من راى را معتصم بنا نهاد. بدین ترتیب كه چون شمار سپاهیانش بسیار شد و بغداد براى آنها تنگ بود و مردم مورد آزار و اذیت قرار مىگرفتند، همراه با سپاهیانش بدین موضع نقل مكان كرد و در آنجا كاخى زیبا ساخت و آن را سر من راى نامید كه بدان سامرة و سامرا گفته مىشود. و از آنجا كه پادگان نظامى معتصم در این شهر جاى گیر شد، آن را عسكر نیز مىخوانند. تاریخ این واقعه در سال 221 هجرى بوده است.
گفته سمعانى حاكى از آن است كه عسكر نامى بوده كه بر تمام سامرا اطلاق مىشده است.
نقش انگشترى آن حضرت
بنا بر قولى گفتهاند نقش انگشترى آن حضرت عبارت: «حفظ العهود من اخلاق المعبود» بوده است. همچنین طبق قولى دیگر نقش انگشترى وى عبارت: «الله ربى و هو عصمتى من خلقه» و مطابق نظر برخى دیگر عبارت: «من عصى هواه بلغ مناه» بوده است.
فرزندان آن حضرت
آن حضرت چهار پسر به نامهاى: ابو محمد حسن، حسین، محمد و جعفر داشت. از این میان حسن (ع) پس از وى به امامت رسید و حسین و محمد در زمان حیات آن امام از دنیا رفتند و جعفر نیز همان كسى است كه بعد از وفات برادرش، امام عسكرى (ع) ، ادعاى امامت كرد و به جعفر كذاب شهرت یافت. همچنین یك دختر از آن حضرت بر جاى ماند كه نامش عایشه یا علیه بود.
كتاب: سیره معصومان، ج 5، ص 233
چگونگی شهادت امام جواد ع
مأمون خلیفه عباسی که چون سایر خلفای بنیعباس از نفوذ باطنی امامان معصوم (ع) بین مردم هراس داشت سعی کرد ابن الرضا را تحت مراقبت خاص خویش قرار دهد که یکی از حیلههای وی برای این کار ازدواج دخترش با امام بود.
امام نهم شیعیان حضرت جواد (ع) در سال 195هجری در مدینه به دنیا آمد. نام آن بزرگوار محمد و معروف به جواد و تقی است.القاب دیگری مانند رضی و متقی نیز داشته ولی تقی از همه معروفتر است .
امام محمد تقی (ع ) هنگام وفات پدر 8 ساله بود و پس از شهادت جانگداز حضرت امام رضا (ع) مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (ع ) انتقال یافت.
مأمون خلیفه عباسی که همچون سایر خلفای بنی عباس از پیشرفت معنوی و نفوذ باطنی امامان معصوم و گسترش فضایل آنها بین مردم هراس داشت سعی کرد پسر امام رضا را تحت مراقبت خاص خویش قرار دهد.
ازدواج امام
مأمون نخستین کاری که کرد، دختر خویش ام الفضل را به ازدواج حضرت امام جواد (ع ) درآورد تا مراقبی دائمی و از درون خانه، بر امام گمارده باشد.
دلیل دیگری که مأمون دختر خود را به ازدواج امام در آورد کشاندن امام به سمت خود بود، چرا که تصور می کرد امام با این وصلت مجذوب مادیات و جاه و مقام شده، قداست وی خدشه دار و از راه اصلی منحرف، شیعیان متفرق شده و مأمون خود قوی می شود.
مأمون همچنین می خواست با این وصلت علویان را از اعتراض و قیام بر ضد خود باز داشته، خود را دوستدار و علاقهمند به آنان نشان دهد.
و البته باید در نظر داشت امامان از آنجا که از آینده اطلاع دارند، هیچ کاری را بدون آگاهی انجام نمیدهند، امام جواد نیز به خوبی از دسیسه های مأمون آگاه بود و با علم به وصلت با دختر وی رضایت داد.
برای پذیرش این وصلت از سوی امام دلایلی ذکر شده است، از جمله اینکه حفظ شیعیان از جمله دلایل امام محمدتقی(ع) برای این وصلت بوده است، امام با وجود آگاهی از حیله و نیرنگ مأمون به این وصلت رضایت می دهد تا شیعیان را از دسیسه های کینه توزانه مأمون حفظ کند .
امام اگرچه تن به این ازدواج داد، اما شواهد تاریخی گواه این حقیقت است که مأمون نتوانست به حیله های از پیش تعیین شده خود دست یابد.
دوران امامت
امام جواد (ع) در سال 203 هجری قمری پس از شهادت پدرش امام رضا (ع)، در سن هشت سالگی، به امامت رسید دوران هفده ساله امامت او با حکومت مأمون و معتصم، خلفای عباسی، همزمان بود.
هنگامی که امام رضا (ع) به دعوت مامون از مدینه به توس رفت امام جواد (ع) که کودک بود، مانند دیگر افراد خانواده حضرت رضا (ع) در مدینه ماند و در سال 202 هجری قمری برای دیدار پدر به مرو رفت و سپس به مدینه بازگشت .
از ویژگیهای بارز و شناخته شده امام، جود و بخشش آن بزرگواراست .
سفر حج و شهادت
امام جواد (ع) به سفر حج رفت و از آنجا به مدینه بازگشت و تا پایان خلافت مأمون در آن شهر ساکن بود. پس از مرگ مأمون به دستور معتصم عباسی، در سال 220 هجری قمری، به همراه همسرش ام الفضل، به بغداد رفت و بنابر برخی روایتها به دستور معتصم مسموم شد و در همان سال به شهادت رسید.
امام نهم آخر ماه ذیقعده سال 220 هجری به سرای جاویدان شتافت . مزار مطهر وی در کاظمین است
شکوه عظمت در دل مردم
فضایل امام هادی (ع)
1. علم
از آن حضرت در خصوص تنزیه آفریننده تعالى و یگانگى او و نیز پاسخهاى وى در مسایل و علوم مختلف روایات فراوانى نقل شده است. امام هادى (ع) مىفرماید: به راستى خداوند وصف نشود جز بدانچه خودش، خود را وصف كرده. كجا وصف شود آن كه حواس از دركش عاجزند و تصورات به كنه او پى نبرند و در دیدهها نگنجد. در نزدیكىاش دور است و در دورىاش نزدیك. چگونگى را پدید كرده بدون آن كه گفته شود خود او چگونه است و مكان را آفریده بدون آن كه خود مكانى داشته باشد، از چگونگى و از مكان بركنار است ، یكتا و یگانه است. شكوه و ابهتش بزرگ و نامهایش پاك است.
2. حلم
براى پى بردن به حلم آن حضرت كافى است به بردبارى و گذشت آن حضرت از بریحه، پس از آن كه دانست وى در نزد متوكل از او بدگویى كرده و به او افترا بسته و وى را تهدید كرده، توجه كرد.
3. كرم و سخاوتمندى
ابن شهر آشوب در مناقب مىنویسد: ابو عمر و عثمان بن سعید و احمد بن اسحاق اشعرى و على بن جعفر همدانى به نزد على بن حسن عسكرى رفتند. احمد بن اسحاق از وامى كه بر گردنش بود نزد حضرت شكایت كرد. آنگاه امام به عمرو كه وكیلش بود، فرمود: به او سى هزار دینار و به على بن جعفر نیز سى هزار دینار بپرداز و خود نیز سى هزار دینار برگیر.
ابن شهر آشوب پس از نقل این ماجرا گوید: این معجزهاى بود كه جز ملوك و پادشاهان آن را نیارند و ما از كسى چنین بخششى نشنیدهایم. همچنین در مناقب گفته شده است: اسحاق جلاب گوید: براى ابو الحسن (ع) در روز ترویه گوسفندان بسیارى خریدم و آن را در میان نزدیكانش تقسیم كردم.
4. شكوه و عظمت در دل مردم:
طبرسى در اعلام الورى به سند خود از محمد بن حسن اشتر علوى نقل كرده است كه گفت: همراه با پدرم بر در سراى متوكل بودیم. من در آن هنگام كودكى بودم و در میان گروهى از مردم از طالبى و عباسى و جعفرى ایستاده بودیم، كه ناگهان ابو الحسن (ع) وارد شد. مردم همگى از مركبهاى خویش پایین آمدند تا آن حضرت به درون رفت. یكى از حاضران از دیگرى پرسید: به خاطر چه كسى پایین آمدیم؟به خاطر این بچه؛ حال آن كه او از نظر سال از ما بزرگتر و شریفتر نبود. به خدا سوگند دیگر به احترام او از مركب خویش پایین نخواهم آمد. پس ابو هاشم جعفرى گفت: به خدا قسم كودكان چون او را مىبینند به احترام او پیاده مىشوند. هنوز دیرى نگذاشته بود كه آن حضرت به طرف مردم آمد. حاضران چون او را دیدند باز به احترام وى پیاده شدند؛ ابو هاشم خطاب به حاضران گفت: مگر نمىگفتید دیگر به احترام او پیاده نمىشوید؟ پاسخ دادند: به خدا قسم اختیار خود را از دست دادیم و از مركبهاى خود پیاده شدیم.
|
|||||||||||||||||||||||||||||||
چهار شنبه 5 مهر 1391(بازدید ) |
|||||||||||||||||||||||||||||||
|
روی پـــــرده کعــبه این آیه حک شده اســت : نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُــورُ الرَّحِـــیمُ و مـــن همیشــه
(حجر:۴۹) |
شيخ كلينى و غير او روايت كرده اند از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام كه اين دعا را تعليم زُراره فرمود كه در زمان غيبت و امتحان شيعه بخواند: اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ خدايا خودت را به من بشناسان كه اگر خودت را نشناسانى پيامبرت را نشناسم اَللّهُمَّ عَرِّفْنی رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ خدايا رسولت را به من بشناسان كه اگر رسولت را نشناسانى حجتت را نشناسم اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى خدايا حجتت را به من بشناسان كه اگر نشناسانى از دين خود گمراه گردم
|
|
|
دو ركـعت است مىخوانى درهر ركعت سوره حَمْد را تا اِیَّاكَ نَعْبُدُ وَاِیَّاكَ نَسْتَعینُ و چون به این آیه رسـیـدى آنـرا صـد مـرتـبـه مىگوئى و در مرتـبـه آخـر ســوره را تـمـام مىكنى پـس قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ را یكبار مىخوانى و چون از نماز فارغ شدى این دعا را مىخوانى:
اَللّهُمَّ عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطآءُ وَ ضاقَتِ الأَرْضُ بِما
وَسِعَتِ السَّمآءُوَ اِلَیْكَ یا رَبِّ الْمُشْتَكى وَ عَلَیْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَةِ وَالرَّخآءِ
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِمُحَمَّدٍ الَّذینَ اَمَرْتَنا بِطاعَتِهِمْ وَعَجِّلِ اَللّهُمَ
فَرَجَهُمْ بِقآئِمِهِمْ وَ اَظْهِرْ اِعْزازَهُ یا مُحَمَّدُ یا عَلىُّ یا عَلِىُّ یامُحَمَّدُ اِكْفِیانى
فَاِنَّكُما كافِیاىَ یا مُحَمَّدُ یا عَلىُّ یا عَلِىُّ یا مُحَمَّدُ اُنْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِراىَ
یامُحَمَّدُیاعَلىُیاعَلِىُیامُحَمَّدُاِحْفَظانىفَاِنَّكُما حافِظاىَ یامَوْلاىَ یاصاحِبَ الزَّمانِ
یا مَوْلاىَ یا صاحِبَ الزَّمانِ یا مَوْلاىَ یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ
الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى الأَمانَ الأَمانَ الأَمانَ حتما بخوانید و ما را هم دعا کنید - التماس دعا اَللهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
|
اولین شب از شبهای قدر است و شب قدر همان شبی است که در تمام سال شبی به خوبی و فضیلت آن نمیرسد و عمل در آن بهتر است از عمل در هزار ماه و در آن شب تقدیر امور سال رقم میخورد و ملائکه و روح که اعظم ملائکه است در آن شب به اذن پروردگار به زمین نازل میشوند و به خدمت امام زمان علیهالسلام مشرف میشوند و آنچه برای هر کس مقدر شده است بر امام علیه السلام عرض میکنند.
اعمال شب قدر بر دو نوع است: یکی آن که در هر سه شب انجام میشود و دیگر آن که مخصوص هر شبی است. اعمالی که در هر سه شب مشترک است:
۱- غسل. (مقارن غروب آفتاب، که بهتر است نماز عشاء را با غسل خواند.) ۲- دو رکعت نماز وارد شده است که در هر رکعت بعد از حمد، هفت مرتبه توحید بخواند و بعد از فراغ هفتاد مرتبه اَستَغفُرِاللهَ وَ اَتوبُ اِلَیهِ و در روایتی است که از جای خود برنخیزد تا حق تعالی او و پدر و مادرش را بیامرزد. ۳- قرآن مجید را بگشاید و بگذارد در مقابل خود و بگوید: اَللّهُمَّ اِنّی اَسئَلُِکَ بِکِتابِکَ المُنزَلِ وَ ما فیهِ اسمُکَ الاَکبَرُ و اَسماؤُکَ الحُسنی وَ ما یُخافُ وَ یُرجی اَن تَجعَلَنی مِن عُتَقائِکَ مِنَ النّار. پس هر حاجت که دارد بخواهد. ۴- مصحف شریف را بگیرد و بر سر بگذارد و بگوید: اَللّهمَّ بِحَقِّ هذاالقُرآنِ وَ بِحَقِّ مَن اَرسَلتَه بِه وَ بِحَقِ کُلِّ مومنٍ مَدَحتَه ُ فیهِ وَ بِحَقِّکَ عَلَیهِم فلا اَحَدَ اَعرَفُبِ بِحَقِّکَ مِنکَ. ده مرتبه بگوید: بِکَ یا الله ده مرتبه: بِمُحَمَّدٍ ده مرتبه: بِعلیٍّ ده مرتبه: بِفاطِمَةَ ده مرتبه: بِالحَسَنِ ده مرتبه: بِالحُسَین ِ ده مرتبه: بِعلیّ بنِ الحُسین ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ ده مرتبه: بِجَعفَر بنِ مُحَمَّدٍ ده مرتبه: بِموُسی بنِ جَعفَر ٍ ده مرتبه: بِعلیِّ بنِ مُوسی ده مرتبه: بِمُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ ده مرتبه: بِعَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ ده مرتبه: بِالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ ده مرتبه: بِالحُجَّةِ. پس از این عمل هر حاجتی که داری طلب کن. ۵- زیارت امام حسین علیه السلام است؛ که در روایت آمده است که چون شب قدر میشود منادی از آسمان هفتم ندا میکند که حق تعالی آمرزید هر کسی را که به زیارت قبر امام حسین علیه السلام آمده است. ۶- احیا داشتن این شبها. در روایت آمده هر کس احیا کند شب قدر را گناهان او آمرزیده شود هر چند به عدد ستارگان آسمان و سنگینی کوهها و وزن دریاها باشد. ۷- صد رکعت نماز بخواند که فضیلت بسیار دارد، و افضل آنست که در هر رکعت بعد از حمد ده مرتبه توحید بخواند. ۸- این دعا خوانده شود: اَللّهُمَّ اِنّی اَمسَیتُ لَکَ عَبدًا داخِرًا لا اَملِکُ لِنَفسی وَ اَعتَرِفُ… اعمال مخصوص هر شب قدر شب نوزدهم: ۱- صد مرتبه “اَستَغفُرِاللهَ رَبی وَ اَتوبُ اِلَیه”. ۲- صد مرتبه ” اَللّهُمَّ العَن قَتَلَةَ اَمیرَالمومنینَ”. ۳- دعای “یا ذَالَّذی کانَ…” خوانده شود . ۴- دعای ” اَللّهَمَّ اجعَل فیما تَقضی وَ…” خوانده شود |
بیا مهدی بیا جانم فدایت بیا مهدی بیا عمرم فدایت بیا دیوانه ام ، مجنون رویت بیا لیلی شدم، پابند مویت بیا آواره ام ، حاجت به کویت بیا آقا بیا روحم فدایت بیا تا آسمان امشب ببارد بیا تا غصه ها تا صبح بریزد که تا جان درتن ناقابلم هست بیا تا خون بپای تو بریزم بیا آقا بیا لیلی فدایت بیا آقا بیا مجنون فدایت همه عشق و همه مستی به پایت بیا تا من بگویم از جدایی که جانانم تویی صاحب زمانم بیا کافر شده دل از فراقت |
روایت است که هر که سه مرتبه در بامداد و سه مرتبه در آخر روز آن صلوات را بخواند، گناهانش آمرزیده شود و شادی او همیشه باشد و دعایش مستجاب گردد، روزیش فراخ شود و بر دشمن غلبه یابد و در بهشت از رفیقان محمد(ص) باشد.
اَللّهُمَّ یا اَجْوَدَ مَنْ اَعْطای وَ یا خَیْرَ مَنْ سُئِلَ وَ یا اَرْحَمَ مَنِ سْتَرْحِمَ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فِی الْأوَّلینَ وَ صَلِ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِه فِی الْاخِرینَ وَ صَلِ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِهِ فِی الْمَلاَءِ الْأعْلی وَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِهِ فِی الْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ اَعْطِ مُحمَّدٍ وَ الَهُ الْوَسیلَهَ وَ الْفَضیلَهَ وَالشَّرَفَ وَالرَّفْعَهَ وَالدَّرَجَهَ الْکَبیرَهَ اَللّهُمَّ اِنّی امَنْتُ بَمُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ وَ لَمْ اَرَهُ فَلا تَحْرِمَنی فی الْقیمَهِ رُؤْیَتَهُ وَرْزُقْنی صُحْبَتَهُ وَ تَوَفَّنی عَلی مِلَّتِهِ وَاسْقِنی مِنْ حَوْضِهِ مَشْرَباً رَوِیّاً سائِغاً هَنیئاً لا اَظْمَأُ بَعْدَهُ اَبَداً اِنَّکَ عَلی کُلِ شَیءٍ قَدیرُ اَللّهمَّ اِنّی امَنْتُ بِمُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ لَمْ اَرَهُ فَعَرَّفْنی فِی الْجِنانِ وَجْهَهُ اَللّهُمَّ بَلَّغْ مُحَمَّداً صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ مِنی تَحِیَّهً کَثیرَهً وَ سَلاماً
|
در روز پنجشنبه از صبح تا غروب هر وقت بتواند چهار رکعت نماز بخواند (دو نماز دو رکعتی ).
در رکعتاول بعد از حمد یازده مرتبه سوره قل هواللّهاحد و در رکعتدوم بعد از حمد بیستویکمرتبه سوره قل هواللّهاحد را و پس از سلام نماز دو رکعت دوم را شروع کند.
در رکعت اول بعد از حمد سی و یک مرتبه قل هو الله احد را بخواند و در در رکعتدوم چهل و یک مرتبه قل و هواللّه را بخواند.
و پس از سلام نماز پنجاه و یک مرتبه قل هو الله احد و پنجاه و یکمرتبه صلوات بر حضرت رسول. بعد به سجده رفته، صدمرتبه یا اللّه بگوید و حاجتش را از خدا بخواهد که انشاءاللّه مستجاب است و بعد از خاتمه چهار رکعت نماز تسبیح حضرتزهرا(ع) را فراموش ننماید. منبع:گنجهای معنوی |
از حضرترسولاکرم(ع) روایت شده است که هر کس پیش از نماز صبح دو رکعت نماز حاجت بخواند.
در رکعت اول بعد از حمد هفت مرتبه سوره قلیاایهاالکافرون و در رکعت دوم بعد از حمد هفت مرتبه سوره قلهواللّه را و چون نماز را سلام بدهد ده مرتبه بگوید:
سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدلِلّهِ وَلا اِلاّ اللّهُ وَاللّهُ اَکْبَرُ وَ لا حَوْلَ وَلا قُوَّهَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلِیَّ الْعَظیمِ و سپس ده مرتبه صلوات بفرستد و ده مرتبه بگوید یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ أغِثنی و بعد حاجات خود را بخواهد. |
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد